میرهم از ره خویش ومیمانم زخویش هرچه بر جا مانده ویران میشود روح من چون بادبان قایقی در افق ها دور وپنهان میشود میشتابند ازپی هم بی شکیب روز ها وهفته ها وماه ها چشم تو در انتظار نامه ای خیره میماند به چشم راه ها لیک دیگر پیکر سرد مرا میفشارد خاک دامنگیر خاک! بی تو دور از ضربه های قلب تو قلب من میپوسد آنجا زیر خاک بعد ها نام مرا باران وباد نرم میشویند از رخسار سنگ گورمن گمنام مماند به راه فارغ از افسانه های نام وننگ
هر چند که دلتنگ تر از تنگ بلورم
با کوه غمت سنگ تر از سنگ صبورم
اندوه من انبوه تر از دامن الوند
بشکوه تر از کوه دماوند غرورم
یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است
تنها سر مویی ز سر موی تو دورم
ای عشق به شوق تو گذر می کنم از خویش
تو قاف قرار من و من عین عبورم
بگذار به بالای بلند تو ببالم
کز تیره ی نیلوفرم و تشنه ی نورم
چشمهایت برای من کتابیست خط به خط ستاره باران!چشمهایت برای من یک آسمان است٬یک آسمان احساس برای دوست داشتن...همیشه در تعجبم٬تو چطور توانستی این عظمت هستی را٬این ناشناخته عجیب را درک کنی؟تو چطور تواننستی محبت را باتمام حقیقت تلخ وشیرینش بشناسی؟تو چگونه عشق را فهمیدی؟برایم حرف بزن٬از گذشته های دور بگو٬از آن زمان که قلبت با اشتیاق یک پرنده برای رویایی میتپید٬برای من از شبهایی حرف بزن که مهتابش خاطره بود وستاره اش اشک٬برای من از عشق بگو......
میخواهم بنویسم... اما نمیدانم آیاتو آنهارا میخوانی یا نه؟بر برگی ازیاس شعر های بهاری باتو بودن را مینویسم٬با نگاه سحر به افق دیده ات لبخند میزنم.سیاهی را رنگ میزنم تا وقت زودتر بگذرد وتو زود تر بیایی٬بی تو بودن عمر مرا به انتها میرساند.....با توبودن همچو آتشی است که مرا در عشق تو مذاب میکند٬لبخندت را همچون آیینه ای به من بسپار تا هر دمم عاشقانه با نگاه های تو خاکستر شود.ماه شو و مرا از نقاب سیاه شب نجات ده٬چه بگویم که درتو اثر کند وتو مرا از هرچه پوچی است نجات دهی٬به نگاهت قسم که خیال مرا ز تو گریزی نیست٬همیشه این منم که برای پرسشی ساده پریشانم: آیا مرا دوست داری؟
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
Live Love Laugh و آدرس
livelovelaugh67.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.